ecofood3-header-icon1
سعدی – غزل شمارهٔ ۴۰۵
می 15, 2024
حافظ – غزل شمارهٔ ۴۷۲
می 15, 2024

فریدون مشیری – به تو می اندیشم

همه می پرسند: چیست در زمزمه مبهم آب
 
چیست در همهمه دلکش برگ
 
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال
 
چیست در خلوت خاموش کبوترها
چیست در کوشش بی حاصل موج
چیست در خنده جام
که تو چندین ساعت،
مات و مبهوت به آن می نگری
 
نه به ابر، نه به آب، نه به برگ، نه به این آبی آرام بلند،
نه به این خلوت خاموش کبوترها،
نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام،
من به این جمله نمی اندیشم
 
من مناجات درختان را هنگام سحر،
رقص عطر گل یخ را با باد،
نفس پاک شقایق را در سینه کوه،
صحبت چلچله ها را با صبح،
نبض پاینده هستی را در گندم زار،
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،
همه را می شنوم،
می بینم،
من به این جمله نمی اندیشم!
 
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بیا، تو بمان با من، تنها تو بمان!
 
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر، تو ببند!
 
تو بخواه، پاسخ چلچله ها را، تو بگو!
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
 
در دل ساغر هستی تو بجوش!
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست،
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!

“فريدون مشيري”

کد شعر: 033333

These products come from organic farms that use a method of cultivation and breeding without artificial pesticides, chemical fertilizers or antibiotics.
These products come from organic farms that use a method of cultivation and breeding without artificial pesticides, chemical fertilizers or antibiotics.
فریدون مشیری – به تو می اندیشم
This website uses cookies to improve your experience. By using this website you agree to our Data Protection Policy.
Read more